خیلی از وقتا چیزایی از خدا میخواییم که محال نیست اما نمیشه در نهایت
بعدا که میگذره میفهمم اونقدر ها مهم نبود فقط تو یه دوره خاص دوست داشتیم همچین بشه شاید بشه گفت مصلحت این نبوده و این حرفا اما سوالی که پیش میاد اینکه چرا اصرار میکنیم ؟
یا اینکه اگر نرسیدیم تو یه دوره برای چی دوره بعدی دوباره همون میخواییم با اینکه الان میدونیم بازم نمیشه و شدن و نشدنش شاید خیلی فرقی به حال امروز و فردا مون نداشته باشه ...
نمیدونم ولی شاید هما این دعا ها کردن ها بخاطر اینکه هنوز باور و امید دارم به اینکه شاید در دوره بعدی معجزه بشه و اون اتفاق بیوفته هرچند نمیدونم اگر واقعا همچین شد آیا به نفع منه یا ضرر من ؟!
خلاصه که ما آدما به همین امید های کوچیک که زنده هستیم :))))
نا امیدم نکن
هیج وقت از اینکه چیزی برای من نبود و بهش نرسیدم ناراحت نبودم
اما وقتی که چیزی برای من نیست اما وانمود میکنید برای منه و در اوج تصوراتم
اون مال خودتون میکنید بیرحمانه ترین شکل ممکنه آسیب میزنید...
از ماجرا این حرف دست یک ماهی میگذره و به لطف اون بالایی تونستم خیلی زود با این قضیه کنار بیام و به حالت نرمال برگردم اما هنوزم وقتی به حرفایی که قبلا گفتید فکر میکنم ته قلبم تیر میکشه ....
شاید چون زیادی ساده بودم و همچین چیزایی جدی میگرفتم :)
خودم سر زنش میکنم بابت حرفایی که قبلا گفته بودم و تظاهر میکنم دیگه مثل قبل در موردش فکر نمیکنم....
خواهشا الکی الکی شوخی نکنید و با احساسات دیگران بازی نکنید .
همون طوری که به ندرت پیش میاد سریال و فیلم ایرانی بیینم و تمایلم به فیلم و سریال خارجی بیشتر تو زمینه موسیقی این قضیه صدق میکنه ....
نمیدونم چرا ولی اکثرا موسیقی ایرانی برام معنی و مفهوم نداره انگار لحظه ای و مودیه ...
اما با این وجود من هنوزم موسیقی های مرتضی پاشایی خدابیامرز خیلی دوست دارم . نمیدونم چی پشت آهنگ هاشه اما معنی و مفهوم و ریتم و صداش جوری که بعد از گذاشت این همه سال هنوزم آهنگ هاش برام هم تازگی داره و هم با معنی و مفهومن . هرچند غم انگیز و دوست داری همراهش گریه کنی اما بازم به بقیه آهنگ های نسل جدید ترجیح میدم : دی
این روزا دو تا آهنگ " خداحافظی " و " کجایی " زیاد گوش میدم و غم عجیبیش منو هن درگیر کرده . اما بازم پر حس مثبته !!
فرجه های امتحانی شروع شده و رسما از امروز باید شروع کنم به درس هایی که هیچ وقت نخوندم . از طرفی استرس میانه هم هست ...
میانه اولین امتحان و مهم ترین امتحان دوست ندارم این امتحان خراب کنم اونم درسی که استادش انقدر برام عزیزه !
+ میشه واقعا ترم بعد پیشرفته و مالی ۲ برداره ؟!
یعنی واقعا دلم میخواد این اتفاق بیوفته نمیدونم ولی بنظرم بین همه استاد های دانشکده مون ایشون از همه با سواد تر و بهتر
امروز آخرین روز ترم ۴ بود ....
دانشگاه خالی از جمعیت بود
در کلاس اکثرا بسته بود و اونایی که باز بود
صندلی ها به شکل دوران امتحانات چیده شده بود
غم عحیب و استرس عجیبی داشتم امروز...
مثل همیشه خوش حال نبودم آخه دانشگاه این مدت تنها دلخوشی من بود
یه وقتایی آدما انقدر درگیر چیزایی میشن که حالشون بد میکنه که ترجیح
میدم خودم با درس خوندن و دانشگاه خسته کنم :)))
بگذریم . ساعت اول مالیه عمومی داشتیم و تنها ۴ نفر بودیم استاد مستفیم تو چشام نگاه میکرد منم خیلی معذب بودم
سافت بعدی میانه بود ....
آخ غم این ساعت سنگین بود . میانه دو تا الان شیرین ترین درس دوران کارشناسی من بود . کنار مالی یک و بها یک ....
البته ناگفته نماند هرچی این استاد درس بده عشقه از بس که با عشق درس میده .
ساعت های میانه برای من خیلی زمان زود میگذره غم و سکوت امروز خیلی حالم گرفت ...
دلم واقعا برای این روزا تنگ میشه احساس میکنم خیلی وابسته شده ام به این کلاس و درس و حتی استاد ...
امیدوارم ترم بعد بتونم کنار درسام دوباره میانه دو بردارم مثل این ترم که مالی یک دوباره برداشتم 😁🥰 البته اگر نیوفتم
برای تابستون برنامه ای ندارم و این خیلی آزار دهنده برام ...
خدایا شکرت بابت همه چیز هایی که دادی 💙
ترم چهارم داره به روز های پایانی خودش نزدیک میشه ...
یه شنبه مونده و بعد تمام ...البته بخش مهم و سختش مونده 😁
اما من دلم تنگ میشه برای این روزااا
دلم برای تک تک کلاس های میانه ۲ تنگ میشه
اوراق قرضه/ شرکت سهامی / سرمایه گذاری و حتی این جریانات نقدی
دلم تنگ میشه برای اکسل درست کردن ها و تمرینات زیاد و ویس های آخر شب
دلم تنگ میشه برای سوال پرسیدن هام و منتظر موندن ها .
دلم تنگ میشه برای روز های یکشنبه
کنترل داخلی و ارائه پر ماجرا که تقربیا دو ماه درگیرش بودم
دلم تنگ میشه برای مهمان شدن سر کلاس های مدیریت مالی ...
قرار بود فقط یه جلسه مهمون بشیم اما آخرش شدیم صاحب خونه :)))
دلم تنگ میشه برای روز های دوشنبه و دانشگاه پردیس و کلاس های تفسیری که یکی در میون میریفتیم
دلم تنگ میشه برای کلاس های زبان عمومی و اسپکینگ ها و تایم های آخر شب
دلم تنگ میشه برای غذا های بد مزه سلف و غذا های گرون قیمت سلف آزاد
دلم تنگ میشه برای تا دیر وقت موندن تو دانشگاه و دورهمی ها ...
غم سنگینی تو قلبمه ...
ترم بهمن وقتی نگاه میکنی از دور طولانی اما در اصل این ترم نیم ترم هم نبود ...
یه استرس عجیبی دارم
ترم بعد احتمالا دیگه با استاد ال کلاس نداشته باشیم و چون بمب انگیزه من ایشونه یکم حالم گرفته ...البته که اگر اجازه بده قصد داریم سر کلاس میانه ۲ مهمون بشیمد😁
ولی چقدر خوب میشه پیشرفته ۱ و مالی ۲ برداره ....
حیف نیسن استاد به این خوبی فقط تو یه سری از درسا درجا بزنه ؟!
برای تنوع هم که شده امیدوارم این اتفاق بیوفته ...
امیدوارم استاد ع هم بمونه و ترم بعدی مبانی حسابداری مدیریت و اصول حسابرسی خودش برداره واقعا دلم نمیخواد دست استاد دیگه بیوفته ...
خدایا شکرت بابت همه روز های زیبایی و قشنگ که تو ترم چهار بهم دادی
از تیر ۹۸ تا همین چند وقت پیش دست و دلم نمیرفت که یه فیلم و سریال ایرانی بیینم این سریال خیلی وقت بود که چشمک میزد مخصوصا سر شباهت عجیبش با سریال کره ای ملکه کی ...
دل به دریا زدم به خاطر گل روی بازیگراش فصل اولشو شروع کردم و الان نیمه های فصل دوم هستم ...
اولش عجیب بود برام نمیتونستم با عقاید نویسنده و تیم سازنده درمورد جایگاه زن که تو سریال نشون میدادن کنارم بیام . فکر کن ۵ ۶ سال پای سریال هایی بشینی که همیشه زنان قدرتمد و بهترین حالا باید سریالی از کشور خودت بینی که زنان به بدترین شکل ممکن تحقیر میشن ...
طول کشید ولی کم کم به این درک رسیدم که جامعه مرد سالاری اون دوران بوده و همه اون فتار های درک نشدنی توسط من یه جورایی واقعیت دوران پهلوی بوده ...
بگذریم سریال زیبایی بود فصل اولش هرچند قسمت هایی سیاسی طوریش خیلی کسل کننده بود و بنده مجبور بودم رد کنم تا به قسمت های عاشقانه اش برسم .
در مورد شخصیت ها حقیقتا همه شون حاله از ابهام برام داشتن و نمیتونستم گاهی درک شون کنم که این ضعف من بیشتر از سمت نویسنده دیدم تا بازیگر ولی بهترین و قابل درک ترین شخصیت سریال برخلاف نظر بقیه برای من شهرزاد بود ...
بنظرم تو هر مرحله از سریال منطقی ترین رفتار داشت و درک نمیکردم چرا یه عده طرفداری قباد یا فرهاد میکردن 🙄👈👉
فصل اول شو دوست داشتم حداقل از قسمت یک ساعت یه ۲۰ دقیقه مفید داشت ولی فصل دومش چندان چنگی به دل نمیزنه و شاید ۱۰ دقیقه سر جمعش کنم .
در کل سریال خوش ساختی بود بین فیلم و سریال های چند سال اخیر خوش حالم به این سریال فرصت دادم ...
+ در مورد شباهتش به ملکه کی باید بگم اره واقعا شبیه منتهی شهزاد به رو مخی ملکه کی نیست ... ولی قباد خیلی وایب تاگون طفل معصوم داره ...
د
صدای سکوت از اون دسته از فیلم هایی که در نهایت سادگی و ملو بودنش بشخصه برای من شوکه کننده و متاثر کننده بود از همون شروع داستانش که با آمدن نیشیما شوکو [ شخصیت اول زن داستان ] به مدرسه ابتدایی بگیر تا اتفاق شوکه کننده که در یک سوم پایانی فیلم انجام میده ...
داستان توی یه مدرسه ابتدایی روایت میشه و مثل هر کلیشه مدرسه ای دیگه دانش آموز انتقالی جدیدی به اسم نیشیماشوکو داریم که به تازگی به این مدرسه میاد و با اومدنش به این مدرسه جدید یه سری دردسر و اتفاقات عجیب همراه خودش میاره ....
نیشیماشوکو کارکتر آرام و مهربونی و صد البته ترحم برانگیزه و علارغم همه این مهربونی ها مورد آزار و اذیت همکلاسی هاش قرار میگیره و تصمیم به عوض کردن مدرسه اش میگیره و ....
بنظر من انیمه " صدای سکوت " به نوعی باز گو کننده رفتار و عملکرد دیروز ما و تاثیرش در حال بیان کنه.
این روزا تو دنیا کیدراما فیلم و سریال هایی زیادی با محتوای قلدری تو دوران نوجوانی و مدرسه ساخته میشه اما وجه متمایز کننده کیدراما و این انیمه در اینکه شخصیت کلیدی به جای قربانی همون فرد قلدر مدرسه ...
کارکتر ایشیدا بشخصه برای من یکی از متاثر کننده ترین شخصیت های خاکستری دنیا انیمه ...
کارکترکه بشدت رئال و واقعگرانه به دور از اغراق نوشته شده و تاپایان اون وجهه خاکستری بودنش حفظ کرد . رشد شخصیتی ایشیدا از پسرکی که با قدرت و زور و بازو میخواست برتر بودنش به همه نشون بده تا تنها و منزوی شدنش و تلاش برای جبران خطاهاش و تغییر و تحولی که من مخاطب در یک سوم پایان فیلم شاهدش بودم اون رو به یکی از ماندگار ترین کارکتر ها تبدیل میکنه ...
کارکتر پردازی این انیمه بشخصه خیلی باب پسندمنه و تقریبا میشه گفت مخاطب با شخصیت های متفاوت و زیادی سر و کار داره و از رشد شخصیتی هر کدام میتونه درس هایی بگیره .
انیمه "صدای سکوت " یکی دیگه از انیمه هایی جادویی ژاپنی بود که بعد از تموم شدنش منو برای دقایقی در دنیا ساده اش و دیالوگ های تامل برانگیزش در رابطه با دوستی ، عشق و دوست داشتن خود و ...غرق میکرد اگر شما به دنیا انیمه علاقه مندید پیشنهاد میکنم از انیمه زیبا از دست ندید
امتیاز روشنا: ۹ از ۱۰
#نقد_انیمه
#ASilentVoice
↳ @news_kdrama2021 ༉‧₊˚
1_ شاید روز تولدم ( هرچند همیشه غمگین ترینم )🎂
2_ مسافرت دسته جمعی شمال مون 🏕
3_ آشنایی با خانم" ن .ک "📚
4_ نینی دار شدن آجی فاطمه 🤰
5 _ کامبک به بیان و دیدار با دوستان قدیمی و سابق 😎
6_ حضوری شدن دانشگاه و روز های قشنگش 🤪
7_ دوستیها قشنگ سه نفر مون و سم بازی هامون 🥰🤕
8_ مباحث شیرین ضایعات و معادل آحاد و PV, FV😂🤦🏻♀️
9_ استاد ال و کلاس های جذابش و اکسلی که دهنم سرویس شد 😁🤌
10 _ یلدای غیر منتظر ۱۴۰۱ 🍉
11_ موفقیت نگار عزیزم 🤗
داستان در مورد دختری به اسم هانا که عاشق یک گرگینه [ موجودی که نیمی انسان و نیمی دیگر گرگ ] میشه باهاش ازدواج میکنه و حاصل این ازواج دو تا بچه گرگینه به نام های یوکی و امه اما خیلی طولی نمیکشه که هانا همسرش از دست میده و مجبور با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کنه و...
راستش بخوایید این انیمه برای من تداعی کننده مفهوم دو فیلم " پسر گرگنما " [ کره ای ] و " ادوارد دست قیچی " بود از این جهت که هر سه این فیلم ها در غالب ژانر فانتزی _تخیلی بطور رئال گونه روی مفهومی چون " متفاوت بودن " تاکید خاصی داشتن ...
ما در دنیایی زندگی میکنیم که میون ما آدم هایی معمولی انسان هایی با ویژگی ها و توانایی متفات تر از ما نیز زندگی میکنن از رنگ پوست ، لهجه بگیر تا بهره هوشی تا تفاوت در عقاید و و باور ها ...
اما متاسفانه تو جامعه بزرگ شدیم که به جای اینکه بهمون یاد بدن این تفاوت ها بپذیرم و برای شکوفا شدن استعداد هامون تلاش کنیم یاد داد اونا ویژگی های خاص و منحصر بفرد مون مخفی نگهداریم و هم رنگ جامعه بشیم ...
داستان و مفهوم پشت این فیلم و انیمه ها همینه داستان دو بچه گرگینه که برای زندگی کردن میون آدم ها باید هوییت اصلی شون مخفی نگهدار و با هویت دورغین زندگی کنن !!
اجازه بدید کمی بیشتر از کارکتر ها براتون بگم ^^
بیشک یکی از با ارزش ترین و بامعنی ترین شخصیت های انیمه برای من کرکتر هانا در این انیمه ...
دختری که شجاعانه عشقش [ که یک گرگینه] انتخاب کرد و پای عشقش موند با وجودی که میدونه عشقش به یک گرگینه در دنیا انسان ها پذیرفته نیست ...
اون در این مسیر عشق زندگی سختی به عنوان یک مادر مجرد و تنها سپری کرد ولی هیچ وقت در برابر سختی و مشکلات زندگی که خودش انتخاب کرده بود تسلیم نشد . هانا برای من مظهر شجاعت ، صبوری و سخت کوشی بود شاید چیزی که هانا برای من خاص کرده اینکه اون برخلاف سایر آدم ها متفاوت بودن فرزندان شو پذیرفته بود و به جای مخفی کردن هوییت شون اجازه داد اونا آزادانه مسیر زندگی شون پیدا کنن هرچند آخرش کسی که بیشتر ضربه خورد خود هانا داستان بود ...
شخصیت یوکی که یه جور بازگو کننده داستان دختر بانشاط و شیطونه و صد البته آگاه و باهوشه ...
کسی که انگار خودش میدونه هدفش چیه و چطور باید به سمت هدفش حرکت کنه درست برعکس بردارش که که تا نیمه داستان خودش نمیدونه دقیقا میخواد به عنوان یک گرگ زندگی کنه یا یک انسان اما خب رشد شخصیت هردو کارکتر دوست داشتم و خوش حالم که مسیر زندگی شون تونستن انتخاب کنن
فضای انیمه بشخصه برای من خیلی دلنشین بود قبلا هم گفته بود از انیمه هایی که حول خانواده و رابط بین خانواده ها تمرکز داره و در فضای دور از،فضای شهری روایت میشه خیلی لذت میبرم و اینها در مورد این انیمه هم صدق میکنه ...
در کل انیمه بامعنی و زیباییه پیشنهاد میکنم اگر دو اثر " پسر گرگنما " و " ادوارد دست قیچی " دیدید و دوست داشتید این انیمه هم بینید و برعکس ^^
امتیاز روشنا ۸ از ۱۰
پ.ن : بعد از مدت ها سلامممم
راستش این مدتی که نبودم هیچ فیلم و سریال خاصی دنبال نمیکردم که بیام براتون بگم و حسابی مشغول درس و دانشگاه بودم ^^
پن ۲ : تعطیلات چطوره؟ خوش میگذره ؟ برنامه خاصی دارید؟
من حقیقتا عجیب دلتنگ دانشگاه و درس هامونم ...یه سری شایعات میگه دو سه هفته بعد از تعطیلات مجازی امیدوارم حقیقت نداشته باشه ....
ترم هایی که به بهار میخوره خیلی زود میگذره و متاسقانه استاد های محترم خیلی از مباحث مهم تدریس نکردن :))))
من عجیب دلم تنگ میشه برای درس هایی این ترم مون و استاد ها مون مخصوصا مالی که دارم دوباره میگذرونم [ با ۱۹ پاس شدم اما همچنان میرم سر کلاس شون و مهمون میشم 🥰]
خلاصه که دعا میکنم سال ۱۴۰۲ پر از اتفاقات خوب باشه و سر شار از موفقیت
ماه رمضون نزدیک ممنون میشم برام دعا کنید خیلی خیلی نیازمند دعا هستم :))