درد و دل همین طوری ...
سال ۹۷ که بیان اومدم و شروع کردم به نوشتن نقد سریال های کره ای همون موقع به انجمن نقد نویسان وبلاگ نقد کره هم پیوستم اگرچه من کوچیک ترین عضو شون یود و بقیه همه سن بالا ۳۰ سال بودن و نقاد های حرفه ای اما صمیمی خیلی قشنگی بین مون یود بین همه اونا از همون اول با ساناز صمیمی تر بودم بعد رز و مریم جان و ساینا و محیا و ...
حدود یک سالی بود که باهم در ارتباط بودیم مت نقد های پیش و ما افتاده ام میفرستادم و اونا خیلی سخاوتمندانه اصلاحش میکردن اگرچه تنها راه ارتباطی مون همون وبلاگ نویسی اما من خیلی از داشتن همچین دوستانی لذت میبرم
طولی نکشید که مریم جان ادمین اصلی اون وبلاگ تصمیم گرفت نسخه از نقد ها تو چنل بذاره و یه گپ تو تلگرام بذاره ...
گپ گذاشته شده و ما کم کم زیاد شدیم و روابط مون گرم تر شد ... دوستی من و ساناز کم کم به اوج رسید و ما خیلی صمیمی شدیم. از اون طرف من گپ دیگه هم عضو بودم که چندان گپ جالبی نبود و پر از تنش بود اما دوستان خوبی داشتم مثل نگار و نسیم نمیدونم چرا بی دلیل نگار و نسیم تو گپ نقد کره اد کردم و کم کم با ساناز آشنا شون کردم مدت ها گذشت همه چیز اوک بود که نگار بی خود و بیجهت با من بد شد دیگه کامنت ها منو جواب نمیداد و صحبت خاصی باهم نمیکرد کلا نادیده گرفت ...
همون موقع خبر اومد که ساناز و نسیم چنل خودشون زدن و میخوان مستقل بشن
و اینجوری شد که بازم شدم ضلع سوم رابطه ها:))
نقد کره از هم فروپاشید تمام خاطرات مون نقد های تحلیل هایی که من اونجا نوشتم از بین رفت نسیم و ساناز چنل خودشون زدن و اتحاد ما کسانی که چند وقت طولانی باهم نقد مینوشیم و نقد هامون اشتراک میگذاشتیم از هم پاشید
داشتم فکر میکردم ای کاش میشد به سه سال قبل برگردم اون موقع دیگه نگار و نسیم اد نمیکردم اون وقت الان تا این حد احساس تنهایی نمیکردم :)
شاید الان من جای نسیم با ساناز چنل مشترک داشتیم و شاید الان هم نسیم داشتم هم نگار هم ساناز ...
میدونید این روزا دوباره همه اینا تکرار شد یکتا و زهرا دوستان قدیمی من بودت یک سال تموم باهم بودیم با حضوری شدن دو نفر دیگه اضافه کردیم اما من از،دایره دوستی کنار کشیده شدم جالبه لگر امتحان داشته باشیم جزوه بخوان تحقیق داشته باشن زنگ میزن اما موقع خوش هاشون انگار فراموش میکنن روشنایی هم وجود داره ....میدونی حسش مثل یک حس کالا بودن
نمیدونم نقد عشق قراردادی خوندید یا نه شخصیت مین یونگ تو اون سریال دقیقا مثل من بود همه به چشم یک کالا بهش نگاه میکردن ...
پ.ن : ربط چندانی نداره اما لین متن خیلی به دلم نشسته ...
#موقت
منم همیشه توی دوران مدرسه و دبیرستان ضلع سوم بودم :)
گروه میزدن منو اد نمیکردن و یه گروه هم با من داشتن و فک میکردن من متوجه نمیشم
خیلی وقتا حرف میزدن تا من میومدم قطع میکردن و خب هیچ خاطره خوبی از دوران دبیرستان ندارم :)
درک میکنم