موسیقی احساس کره!

برای آزادی خودم مینویسم

درد و دل همین طوری ...

نیلو :) ۱۴۰۱/۹/۱، ۱۷:۴۹

سال ۹۷  که بیان اومدم و شروع کردم به نوشتن نقد سریال های کره ای همون موقع به انجمن نقد نویسان وبلاگ نقد کره هم پیوستم اگرچه من کوچیک ترین عضو شون یود و بقیه همه سن بالا ۳۰ سال بودن و نقاد های حرفه ای  اما صمیمی خیلی قشنگی بین مون یود بین همه اونا از همون اول با ساناز صمیمی تر بودم بعد رز و مریم جان و ساینا و محیا و .‌..

حدود یک سالی بود که باهم در ارتباط بودیم مت نقد های پیش و ما افتاده ام میفرستادم و اونا خیلی سخاوتمندانه اصلاحش میکردن اگرچه تنها راه ارتباطی مون همون وبلاگ نویسی اما من خیلی از داشتن همچین دوستانی لذت میبرم 

طولی نکشید که مریم جان ادمین اصلی اون وبلاگ تصمیم گرفت نسخه از نقد ها تو چنل بذاره و یه گپ تو تلگرام بذاره ...

گپ گذاشته شده و ما کم کم زیاد شدیم و روابط مون گرم تر شد ... دوستی من و ساناز کم کم به اوج رسید و ما خیلی صمیمی شدیم.  از اون طرف من گپ دیگه هم عضو بودم که چندان گپ جالبی نبود و پر از تنش بود  اما دوستان خوبی داشتم مثل نگار و نسیم نمی‌دونم چرا بی دلیل  نگار و نسیم تو گپ نقد کره اد کردم و کم کم با ساناز آشنا شون کردم مدت ها گذشت همه چیز اوک بود که نگار بی خود و بی‌جهت با من بد شد دیگه کامنت ها منو جواب نمی‌داد و صحبت خاصی باهم نمیکرد کلا نادیده گرفت ...

همون موقع خبر اومد که ساناز و نسیم چنل خودشون زدن و میخوان مستقل بشن 

و اینجوری شد که بازم شدم ضلع سوم رابطه ها:))

نقد کره از هم فروپاشید تمام خاطرات مون نقد های تحلیل هایی که من اونجا نوشتم از بین رفت نسیم و ساناز چنل خودشون زدن و اتحاد ما کسانی که چند وقت طولانی باهم نقد مینوشیم و نقد هامون اشتراک می‌گذاشتیم از هم پاشید 


داشتم فکر میکردم ای کاش میشد به سه سال قبل برگردم اون موقع دیگه نگار و نسیم اد نمیکردم اون وقت الان تا این حد احساس تنهایی نمیکردم :)

شاید الان من جای نسیم با ساناز چنل مشترک داشتیم و شاید الان هم  نسیم داشتم هم نگار هم ساناز ...

میدونید این روزا دوباره همه اینا تکرار شد یکتا و زهرا دوستان قدیمی من بودت یک سال تموم باهم بودیم با حضوری شدن دو نفر دیگه اضافه کردیم اما من از،دایره دوستی کنار کشیده شدم جالبه لگر امتحان داشته باشیم جزوه بخوان تحقیق داشته باشن زنگ میزن اما موقع خوش هاشون انگار فراموش میکنن روشنایی هم وجود داره ....میدونی حسش مثل یک حس کالا بودن


نمی‌دونم نقد عشق قراردادی خوندید یا نه شخصیت مین یونگ تو اون سریال دقیقا مثل من بود همه به چشم یک کالا بهش نگاه می‌کردن  ..‌.



پ.ن : ربط چندانی نداره اما لین متن خیلی به دلم نشسته ...

لینک مطلب 


#موقت 

منم همیشه توی دوران مدرسه و دبیرستان ضلع سوم بودم :)

گروه میزدن منو اد نمیکردن و یه گروه هم با من داشتن و فک میکردن من متوجه نمیشم

خیلی وقتا حرف میزدن تا من میومدم قطع میکردن و خب هیچ خاطره خوبی از دوران دبیرستان ندارم :)

درک میکنم

۱ آذر ۰۱
پاسخ
متاسفانه واقعا 
ولی خیلی حس آزار دهنده ای ‌..‌
دقیقا ودقیقا  برای منم همینه یه گپ ۴ نفر دارن بعد یه گپ ۵ نفر با من دارن اما خبری نیست و حرفی نمیزنن اینکه تو رو احمق و خر [ بلا نسبت شما ] از هرچیزی آزاردهنده تر دقیقا دقیقا ....
دبیرستان ؟ من الان دانشجو همچنان ایم رفتار ها ادامه داره 
۱ آذر ۰۱

وای اره...اینکه فک میکنن نمیفهمیم بیشتر ادم ....هوف

نمیدونم واقعا تلاش میکردم واسه دوستی

حتی زنگای تفریح هرچی میخواستن پول میدادم بخرن همیشه‌از خونه غذا درست میکردم میبردم

موقع امتحاناهم منو فقط واسه تقلب میخواستن

بعد تموم شدن امتحانا یکیشون حتی حالمم نپرسید XD

ولی بیخیال

میدونی دردناکه ولی پیدا میشه اون‌دوستی که باهامون مثل یه اضافی رفتار نکنه:"

۱ آذر ۰۱
پاسخ
منم دقیقا تو پول خرج کردن و خوراکی خریدن خیلی پایه بودم :))

خیلی حس مزخرفی متاسفانه مدام این چرخه در حال تکرار و من ضلع سوم رابطه های دیگران میشم من میشم کسی که بقیه بهم پیوند میزنه و خودش تنها میمونه 
امیدوارم اون روز برسه واقعا 

۱ آذر ۰۱

سلام اونی...خوبی؟

حسشو کامل حس کردم

ولی از این جهت شاید یه اتفاقای بدتر از اون قرار بود بیوفته 

متنفرم از کسایی که موقع درداشون یاد تو میوفتن

 همیشه به فکر  بقیه هستیم که نکنه قلبشو بشکونیم...نه گفتن برامون سخته

۱ آذر ۰۱
پاسخ
سلام عزیزم 
من امیدوارم همیشه سالم و شاد باشن 
اما حقیقتا حق منم نبود اینطوری حس تنهایی کنم 
بنظرم اونایی که بیشتر مراقبن قلب کسی نشکونن بیشتر از همه آسیب میبنن 
۱ آذر ۰۱

سلام نیلویی خوبی؟ حالت چطوره؟ من تو دوران اوج بلاگ قبلی ات عضو بودم، دو سه سال پیش ، یادمه چه قدددر وقتی فیل.تر شد غصه خوردم، هر روز چند بار به بلاگت سر می‌زدم، منو یادت میاد؟ خیلی دلم واست تنگ شده بود، امروز دوباره اسم بلاگت رو سرچ کردم بالا اومد خیلی ذوق کردم❤️ دلم واست تنگ شده بود عزیزم

۵ آذر ۰۱
پاسخ
سلام عزیزم خوش اومدید 
ممنونم عزیزم لطف دارید بهم 💙
نه متاسفانه خیلی وقت از  وبلاگ نویسی دور بودم تقربیا همه فراموش کردم 😔💔
خیلی لطف داری عزیزم 
۵ آذر ۰۱

منم خیلی حالم گرفته اس این روزا نیلو جون، خیلی غصه دارم، هعی

 

یادش بخیر، چه قدر ملکه هفت روزه رو دوست داشتی، منم به خاطر تو رفتم دیدمش، چه قددر آخرش گریه کردم ها

۵ آذر ۰۱
پاسخ
میفهمم 
انشالله روز های خوب خواهند آمد ...
هنوز دروغ نگم خیلی دوسش دارم اما خب الان نامبر وان های دیگه هم دارم 
الهی عزیزم این چند وقت حیلی ها به پیشنهاد من این سریال دیدن هرچند دوسش داشتن اما واقعا متاسفم که ناراحتتون کردم با این سریال 
۵ آذر ۰۱

اتفاقا ملکه هفت روزه یکی از تجربه های خوب زندگیم بود، من با داستان های قشنگ ولی غم انگیز مشکلی ندارم، مرسی که معرفیش کردی بهم

۵ آذر ۰۱
پاسخ
خوش حالم که دوسش داشتی 🥰💙

۵ آذر ۰۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Biography

سلام به روی ماه کیدرامرهای عزیز🍭
روشنا هستم ( همون نیلوفر سابق ) که برگشتم ^^
اینجا قرار براتون از نقد و تحلیل فیلم و سریال/ انیمه / کتاب و گاهی روزمرگی هام بگم
صرفا اگر پست هامون دوست داریو دنبال مون کنید

چنل تلگرام ما : @news_kdrama2021
پیج اینستگرم ما : @roushanakdrama